شهر ما...
- يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۳۱ ب.ظ
در این شهر صدای پای مردمیست
که همچنان که تو را می بوسند
طناب دار تو را می بافند
مردمی که صادقانه دروغ می گویند
و خالصانه به تو خیانت می کنند
در این شهر هرچه تنهاتر باشی پیروزتری...
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
"...ن والقلم و ما یسطرون"
سلام
من بهارم
متولد روزهایی که بوی فرا رسیدن بهار همه جا را پر کرده است
روزهای پر جنب و جوش
پر از سرزندگی
پر از حس تازگی...
سعی میکنم به همان طراوت و شادابی باشم
توی زندگیم روزهای تلخ زیادی داشتم ولی نیومدم اینجا از روزای تلخم بگم ، بخاطر همه سختیهایی که داشتم و بهم کمک کرد تا قویتر بشم خدا رو شکر میکنم ، من و دنیا چیزی به هم بدهکار نیستیم ، تمام بدی هاش رو حلال کردم
طبقه بندی موضوعی
-
قلم بهار
(۱۰) -
عشق بهار
(۱۵) -
خاطرات بهار
(۶)
بایگانی
- تیر ۱۳۹۹ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- دی ۱۳۹۷ (۱)
- آبان ۱۳۹۷ (۲)
- مهر ۱۳۹۷ (۴)
- خرداد ۱۳۹۷ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۵)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- مهر ۱۳۹۱ (۱)
- مرداد ۱۳۹۱ (۷)
- تیر ۱۳۹۱ (۳)
- خرداد ۱۳۹۱ (۵)
- مرداد ۱۳۹۰ (۴)
- تیر ۱۳۹۰ (۲)
آخرین مطالب
-
۹۹/۰۱/۱۶افزایش فالوور اینستاگرام
-
۹۷/۱۰/۱۶پست آخر
-
۹۷/۰۸/۳۰سلاااااام
-
۹۷/۰۸/۲۸یه مشورت
-
۹۷/۰۷/۲۹حالم خوبه اما...
-
۹۷/۰۷/۰۹ثبت خاطرات
-
۹۷/۰۷/۰۹این روزا
پیوندهای روزانه
