شرف دست همین بس که نوشتن با اوست

خوشترین مایه ی دلبستگیه من با اوست

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست

خوشترین مایه ی دلبستگیه من با اوست

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست

خوشترین مایه ی دلبستگیه من با اوست

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست


شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
"...ن والقلم و ما یسطرون"

سلام
من بهارم
متولد روزهایی که بوی فرا رسیدن بهار همه جا را پر کرده است
روزهای پر جنب و جوش
پر از سرزندگی
پر از حس تازگی...
سعی میکنم به همان طراوت و شادابی باشم

توی زندگیم روزهای تلخ زیادی داشتم ولی نیومدم اینجا از روزای تلخم بگم ، بخاطر همه سختیهایی که داشتم و بهم کمک کرد تا قویتر بشم خدا رو شکر میکنم ، من و دنیا چیزی به هم بدهکار نیستیم ، تمام بدی هاش رو حلال کردم


طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

پست آخر

بچه ها سلام

تصمیم خودمو گرفتم میخوام اینجا رو کلا ببندم و برم پی زندگیم

بلاگفا و بلاگ و... هی روزگار...

اینم یه برهه از زندگی بود که گذشت هرکاری ردم دوباره زنده ش کنم دیدم نمیشه

شرف دست اون موقع با اون رفیقا خوش بود... مجید و یکتا و نوید و... وای راستی نوید:))) چقد گیر میداد به مطالبم و نوشته هامو نقد میکرد و من چقدر عصبی میشدم و سعی میکردم جواب محکمی بدم:))) اسم وبلاگش یادم نیست چی بود ولی اون زودتر بست و رفت... مجید اهوازی:) علی آدم و حوا که خیلی تاثیر گذار بود تو مسیر زندگیم :) وااای یه پسری بود که وبلاگه سوگل89 منو هک کرده بود چرت و پرت مینوشت توش:)))) وای یهو یادم افتاد واقعا خندمگرفت:) چرا من اینقد گریه کردم؟؟؟؟ ای خدا بچه گی ای خدا بچه گی... هرکجایی دمت گرم خوب گیرمون آورده بودی میخندیدی هااااا....دوستای خوب... دوستای مجازیه واقعی... چه گریه ها و خنده ها...هی روزگار چه زود میگذره و فقط گاه گاهی خاطرات گذشته مثل نور ستاره از دور سو سو میزنه... نه دیگه اینجا زنده نمیشه و دیگه ذوق و شوق جوانی نمونده... دیگه پختگی جاشو گرفته... خیلی دوست دارم اینجا رو... خیییییلی... انگار یه تیکه از گذشته مه ولی دیگه نمیخوامش چون وقتی میبینم اون وبلاگی که همه منتظر بودن آپ کنه و بیان حالا راکد مونده حس بدی بهم میده... این نیز بگذرد...

همین روزا میبندمش بچه ها... اگه کسی حرفی سخنی خداحافظی داره در خدمتم... فعلا به درود

 

 

پ ن: نمیدونم چرا ولی همینجوری یهویی همه نظرات خصوصی اومده برام:)

هماهنگ بودین؟؟؟:))))

شایدم بچه ها نخواستن سکوت اینجا رو بهم بزنن

ممنون از همه تون. دلم برای بچه های با مرام وبلاگ تنگ میشهگریه