شرف دست همین بس که نوشتن با اوست

خوشترین مایه ی دلبستگیه من با اوست

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست

خوشترین مایه ی دلبستگیه من با اوست

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست

خوشترین مایه ی دلبستگیه من با اوست

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست


شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
"...ن والقلم و ما یسطرون"

سلام
من بهارم
متولد روزهایی که بوی فرا رسیدن بهار همه جا را پر کرده است
روزهای پر جنب و جوش
پر از سرزندگی
پر از حس تازگی...
سعی میکنم به همان طراوت و شادابی باشم

توی زندگیم روزهای تلخ زیادی داشتم ولی نیومدم اینجا از روزای تلخم بگم ، بخاطر همه سختیهایی که داشتم و بهم کمک کرد تا قویتر بشم خدا رو شکر میکنم ، من و دنیا چیزی به هم بدهکار نیستیم ، تمام بدی هاش رو حلال کردم


طبقه بندی موضوعی

پروانه

پروانه

 

تو پست قبلی از غیرت جناب بلبل حرف زدیم و گفتیم که به خاطر عشقش داره با صدای خوش میخونه...و جناب بلبل خیلی محبوبیت پیدا کردن! و معروف شدن...

ولی نباید زیادم آقای بلبل رو بزرگش کنیم چون عشقش زیادم عمیق نیست...

به بیت زیر توجه کنید:

"نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است

هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی"

 

تفصیر این بیت شعر آقای بلبل رو از عرش به فرش میاره!

میگه که بلبل تازه عاشقی رو یاد گرفته، هنوز راه و رسم عشق بازی رو نمی دونه و داره با نالیدن همه چیز رو خراب میکنه...یه بزرگی میگه: "راز داری اولین شرط عشق بازی است، حتی در عشق زمینی" جناب بلبل به این اصل توجه نکردن ولی آقای پروانه! این اصل رو خوب فهمیدن و درک کردن...

پروانه آرام و بی صدا، عاشقانه و با تمام وجود به دور شمع می چرخه...

اونقدر می چرخه که به آتیش شمع می سوزه...به مقام فنا می رسه...

و هیچ صدایی از پروانه شنیده نمیشه چون عاشق واقعی یه...

عاشق واقعی هیچ وقت از سختی عشق ناله نمی کنه، پروانه هیچ وقت اعتراض نمی کنه که روشنایی شمع رو نباید کس دیگه ای ببینه، چون شمع وجودش و حقیقتش روشنایی بخشه و اگه این ازش گرفته بشه خاموش میشه و دیگه شمعی وجود نداره...

یعنی پروانه اصلاً به این کارا کار نداره! فقط خودش عاشقانه دور شمع می چرخه...

عاشقانه و با تمام وجود، بدون هیچ چشم داشتی و بدون هیچ خواسته ی متقابلی...

این یعنی عشق واقعی...

در حالی که بلبل فقط مواظب اینه که هیچ کس به گل توجه نکنه...فقط همین

شاید آروم آروم عشقش فراموش بشه و بلبل از یک عاشق تبدیل بشه به یک نگهبان...



 

بلبل

مولوی

جناب مولوی تمثیلی دارن که حیفم اومد اونو براتون تعریف نکنم،حتم دارم تمام مولوی شناسان و مثنوی خوانان به این موضوع توجه کردند...

 

 مولوی میگه چرا بلبل صدای خوشی داره و خوب می خونه؟ چون گل معشوق بلبله!

بلبل هم مثل همه ی عاشقا غیرت داره...نمی خواد که دیگران به معشوقش یعنی خانوم گل توجه کنند!

برای اینکه حواس نامحرم ها رو پرت کنه، برای اونا با صدای خوش می خونه!! اونا به صدای بلبل توجه می کنن و از بوی گل غافل میشن!!

 

"بلبلانه نعره زن در روی گل                 تا کنی مشغولشان از بوی گل

تا به قل مشغول گردد گوششان          سوی روی گل نپرّد هوششان"

 (مثنوی دفتر ششم ابیات 700 و 701)



 

با من بخوان به فریاد

faryad

شاهکاری از شفیعی کدکنی با تضمین بیتی از جناب مولوی...


بیداری زمان را با من بخوان به فریاد...
ور مرد خواب وخفتی...
"رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن"



 

عشق برتر

عشق زمانی لایق ستایش است که باعث نابودی نشود...

زمانی که عاشق را به عرش برساند...

زمانی که عاشق بخاطر عشقش به بلندترین مرتبه برسد...

این عشق به سرانجام میرسد...

عشقی که عاشق را از بین می برد، خود نیز با او دفن می شود...